معرفی کتاب: لحظهی برخاستن؛ تغییر جهان با توانمندسازی زنان نوشته ملیندا گیتس
مقوله توانمندسازی زنان دارای سابقه مطالعاتی و اجرایی قابل توجهی در جهان است. علاوه بر برنامهها و سیاستهای رسمی کشورها، موسسات و نهادهای داوطلبانه و غیرانتفاعی متعددی در سرتاسر جهان در این حوزه فعالیت میکنند. آشنایی با اقدامات و برنامههای عملیاتی رسمی و غیررسمی با نگاهی موشکافانه و منتقادانه، به شناخت راهکارهای اجرایی شده در جهان، بررسی نقاط قوت و ضعف آنها و تلاش برای ارائه راهکارهای مناسب با فرهنگ بومی کشور کمک میکند. در این راستا، بخشی از یادداشتها و جستارهای مرتبط با کارگروه توانمندسازی زنان در اندیشکده بانوان، متمرکز بر معرفی کتابها، ترجمه و تلخیص مقالات و جستارهای بینالمللی قرار گرفته است تا بتوان بر مبنای آن با رویکردی انتقادی دانش تولید شده در جهان را بررسی نمود.
با این مقدمه در ادامه کتاب لحظهی برخاستن؛ تغییر جهان با توانمندسازی زنان، نوشته ملیندا گیتس بررسی خواهد شد. این بررسی از نسخه ترجمه شده توسط عاطفه برقعی، نشر «نقش و نگار» در سال 1398 است.
ملیندا گیتس یکی از بنیانگذاران کمپانی مایکروسافت و بسیاری دیگر از موسسات و صندوقهای خیریه در جهان است که به همراه همسرش بیل گیتس، به دلیل فعالیتهای بشردوستانه شناخته شده هستند. او همچنین نویسنده کتابهای متعددی درباره تجربیات حرفهای خود است و کتاب حاضر، یکی از پرفروشترین آنها بوده که توسط چند مترجم به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
ایده محوری این کتاب بر تلاشهای ملیندا در جهت توانمندسازی زنان و دختران در مناطق گوناگون جهان متمرکز است که در طی سفرها، جلسات رسمی و غیررسمی با مقامات محلی و بینالمللی و زندگی در میان گروههای مختلف مردم روایت میشود. او در معرفی کتاب خود مینویسند:
«چطور میتوانیم در زندگی انسانها به خصوص زنان، لحظه برخاستن پدید آوریم؟ زیرا هنگامی که باعث پیشرفت زنان شوید، جامعه بشریت ارتقا مییابد. من این کتاب را نوشتم تا داستان انسانهایی را که به زندگیام هدف بخشیدند با شما درمیان بگذارم. میخواهم روشهای کمک به رشد را از هم بیاموزیم.»
ملیندا کتاب را با نقل قولی از ماریان ویلیامسون آغاز میکند: «عمیقترین ترس ما این است که فراتر از تصورمان قدرتمند هستیم» و پس از شرح کوتاهی بر کودکی تا جوانی خود، 9 فصل را به موضوعات مختلف فعالیتهایش اختصاص میدهد که در زیر خلاصهای از هریک ارائه میشود:
فصل اول: پرورش یک ایده عالی
این فصل اطلاعات زمینهای در مورد انگیزه گیتس برای راهاندازی بنیاد خود ارائه میدهد: آنها به دنبال مشکلاتی بودند که دولتها و بازارها به آنها رسیدگی نمیکردند یا راهحلهایی که برای آنها تلاش نمیکردند. در دهه 90، تمرکز اولیه آنها بر پیشگیری از مرگ کودکان ناشی از اسهال در کشورهای فقیر آفریقایی بود، شرایطی که هیچ کودکی در ایالات متحده به دلیل آن نمیمرد. برای فلج اطفال هم همینطور؛ در بسیاری از کشورهای آفریقایی، واکسیناسیون متمرکز کودکان از بیماریهای قابل پیشگیری به سادگی در دستور کار نبود. آنها بعداً به زنان روی آوردند تا از طریق آنان بر مشکل سلامت کودکان فائق آیند. آگاهیرسانی به مادران و یا زنانی که قصد فرزندآوری دارند، اولین قدم برای جلوگیری از مرگومیر کودکان است. ملیندا مدافع این ایده است که سرمایهگذاری روی زنان ممکن است بهترین تصمیم مالی برای اقتصاد جهانی باشد. با به دست آوردن حقوق، زنان میتوانند تصمیم بگیرند که چه زمانی بچهدار شوند، چه زمانی و با چه کسی ازدواج کنند، خانوادهها شکوفا میشوند و در نهایت جوامع نیز شکوفا میشوند. پیام او در این فصل این است: «به طور خلاصه، اگر میخواهید انسانیت را ارتقا دهید، زنان را قدرتمند کنید».
فصل دوم: توانمندسازی مادران
بسیاری از کودکان در کشورهای در حال توسعه به دلیل فقیر بودن والدینشان میمیرند. این ناعادلانه است. از تمام مرگ و میر کودکان زیر 5 سال، نزدیک به نیمی در ماه اول زندگی کودک اتفاق میافتد و دلایل آن متفاوت است: عدم واکسیناسیون زودهنگام، عدم دسترسی به مداخلات فوری بیمارستانی ماهر در حین زایمان، و تأثیر شدید سنتها در مورد زایمان. مورد دوم در جوامع در حال توسعه بسیار مهم است. صرفاً این واقعیت که یک روستای دورافتاده دارای یک کارمند مراقبتهای بهداشتی آموزش دیده است که در مورد بهداشت زایمان میداند، میتواند جان دهها نفر را نجات دهد. شروع تغییر در فرهنگ سنتی میتواند موانعی داشته باشد. اما اگر موانع فاصله، پول یا باشد، باید ابزارها و اطلاعاتی را ارائه دهیم که نزدیکتر، ارزانتر و کمتر آلوده به باورهای اشتباه باشد. این همان چیزی است که در رواندا اتفاق افتاد، جایی که سیستم مراقبتهای بهداشتی پس از نسلکشی در سال 1994 ویران شد. معرفی برنامهای که در آن هر روستای رواندا سه کارمند بهداشت اجتماعی را انتخاب میکند که یکی از آنها متخصص در بهداشت مادر است، نرخ مرگ و میر نوزادان را تا 64 درصد کاهش داده است.
فصل سوم: همه اتفاقهای خوب
بارداری ناخواسته میتواند برای زنانی که نمیتوانند از پس هزینههای تغذیه فرزندانشان برآیند، یابرای بچهدار شدن خیلی پیر، خیلی جوان یا خیلی بیمار هستند، مخرب باشد. پس از ماهها تلاش و برنامهریزی و گفتگو با مقامات سیاسی، ملیندا و همکارانش موفق میشوند کمک هزینه برنامه افزایش بهداشت خانواده در چند کشور آفریقایی مانند کنیا را برقرار و به مرور گسترش دهند.
فصل چهارم: آگاهی دختران
آموزش گامی حیاتی در مسیر توانمندسازی زنان است. هدف این است که همه موانعی که کودکان را از رفتن به مدرسه باز میدارد، از بین ببریم، اما در برخی کشورها موانع برای دختران بسیار بیشتر از پسران است. بیش از 130 میلیون دختر در سراسر جهان هنوز به مدرسه نمیروند، اگرچه پیشرفتهای زیادی در این زمینه حاصل شده است. در گینه، 25 درصد از دختران در دبیرستان ثبت نام میکنند، در حالی که تقریباً 40 درصد از پسران در دبیرستان ثبتنام میکنند. این آمار در چاد 30 درصد در مقابل 70 درصد است. فرستادن یک دختر به مدرسه یک سرمایهگذاری بلندمدت است. یک زن جوان که این دیدگاه را به چالش کشید، ملاله یوسفزی بود. این فصل به تفصیل تغییرات دگرگونکنندهای را که باعث ارتقای آموزش زنان در مکزیک، بنگلادش، پاکستان و کنیا شد، مورد بحث قرار میدهد.
فصل پنجم: نابرابری خاموش
کارهای خانه بدون دستمزد که توسط زنان در جوامع در حال توسعه به طور نامتناسب انجام میشود (همچنین در جوامع توسعه یافته!) بیش از یک نشانه از سوگیری جنسیتی است. این حوزهای است که تغییر آن میتواند به توانمندسازی زنان کمک کند. مریلین وارینگ، نخستوزیر سابق نیوزلند، بنیانگذار اقتصاد جنسیتی در سال 1988 محاسبه کرد که اگر کارگرانی را با نرخ بازار استخدام کنید تا تمام کارهای بدون مزد زنان را انجام دهند، کار بزرگترین بخش اقتصاد جهانی خواهد بود. شما برای راه اندازی اجاق گاز، هزینه سوخت میپردازید، هزینه لباسهای شسته شده در لباسشویی را با هزینه آب میپردازید؛ پس چرا کار خانه «رایگان» است؟ ملیندا همچنین به ابتکار ManCare اشاره میکند: تحقیقات نشان میدهد که وقتی پدران حداقل 40 درصد از مسئولیتهای مراقبت از کودکان را بر عهده میگیرند، کمتر در معرض خطر افسردگی و سوءمصرف موادمخدر قرار دارند، فرزندانشان شادتر هستند، در آزمونهای مدرسه نمره بالاتری کسب میکنند و عزت نفس قویتری دارند. این شاید حساسترین فصل کتاب باشد. ملیندا تجربیات شخصی خود را از ایجاد یک مشارکت برابر با همسرش به اشتراک میگذارد. اتحاد موفق آنها بر اساس برابری و احترام متقابل نه فقط یک تصادف است و نه صرفاً محصول کار سخت است: ملیندا و بیل هر دو نمونههایی عالی از مشارکت برابر و مترقی در والدین خود را به همراه داشتند.
فصل ششم: نادیده گرفتن دختران
در این فصل ملیندا به شرح سفرش به دورافتادهترین نقطه جهان را روایت میکند که در آن دختران قربانی باورهای غلط هستند. او در این میان با سازمانهای غیرانتفاعی آشنا میشود که برای تغییرات فرهنگی در این جوامع فعالیت میکنند و بدین ترتیب هدفگذاریهای جامعتری آغاز میشود. بخش متاثر کننده کتاب، گفتگوی ملیندا با دختران (کودکان) است که در سنین کم ناچار به ازدواج شدهاند و ضمن شرح مقاومتهای آنها برای دنبال کردن آرزوهایشان، از دشواری تغییرات فرهنگی سخن میگوید.
فصل هفتم: تعصب جنسیتی
اکثر کشاورزان جهان زن هستند، این چیزی است که آمار می گوید. یک مطالعه سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد در سال 2011 نشان داد که کشاورزان زن در کشورهای در حال توسعه 20 تا 30 درصد کمتر از مردان بازدهی دارند، اگرچه آنها به همان اندازه در کشاورزی خوب هستند. مشکل این است که زنان اغلب به منابع و اطلاعات مردان دسترسی ندارند. آنها همچنین زمینهای کوچکتر، دسترسی کمتری به خدمات ترویجی، بازار و اعتبار دارند. برای تغییر، مورد دوم بسیار ضروری است. زنان در جوامع در حال توسعه اغلب حق داشتن حساب بانکی ندارند و باید از یکی از اعضای مرد خانواده خود اجازه بگیرند. این فصل شرح جذابی از زندگی ملیندا (و دخترش) در میان زنان کشاورز و تجربه دشواریها و محرومیتهای آنان است.
فصل هشتم: ایجاد فرهنگ جدید
این فصل بر تجربه ملیندا در مایکروسافت متمرکز است. او خاطرات مثبت خود را از پیشرو بودن در فناوری، توسعه و بازاریابی محصولات نرمافزاری که جهان قبلاً هرگز ندیده بود، به اشتراک میگذارد. او همچنین فرهنگ رقابتی را که در آن زمان در شرکت رشد کرده بود را منعکس میکند. ایجاد فرهنگی در محل کار که فرصتها را برای زنان گسترش میدهد، تنوع را ترویج میکند و آزار جنسی را تحمل نمیکند، محیط کاری که با زندگی خانوادگی سازگار است و نیازهای دیگر زنان را برآورده میکند، کار آسانی نیست اما کاری است که باید انجام شود. نکته شگفتانگیز این فصل این بود که ایالات متحده یکی از تنها هفت کشور جهان - همراه با پاپوآ گینه نو، سورینام، و برخی از کشورهای جزیرهای دیگر است - که (رسما) مرخصی زایمان ارائه نمیکند. مرخصی زایمان با حقوق به صورت یک مزایا است و تصمیم گیری در مورد مدت و میزان حقوق به عهده کارمند است. مطالعات نشان می دهد که مرخصی زایمان با حقوق کمتر با مرگ و میر نوزادان و نوزادان کمتر، نرخ بالاتر شیردهی و افسردگی پس از زایمان کمتر مرتبط است. همچنین نقش عملی را برای پدران جدید ایجاد میکند. مادرانی که در مرخصی زایمان با حقوق هستند، احتمال بیشتری دارد که در نیروی کار بمانند و دستمزد بیشتری دریافت کنند.
فصل نهم: بگذارید قلبتان بشکند
در این فصل ملیندا به تفصیل تلاشهای موفقیتآمیز بنیاد برای کمک به کارگران زن در هند -که گاهی اوقات این شغل تنها راه برای فراهم کردن غذای آنها بود- و روایت خشونت و استثمار از آنان را بحث میکند. این مثال و نمونههای دیگر تکرار میکنند که باید همیشه به یاد داشته باشید که قبل از مداخله در فرهنگ مردمان دیگری با دیدگاه خود از مسئله، ضروری است ابتدا با افرادی که میخواهید نجات دهید صحبت کنید. جام آنها خالی نیست (کاملا ناتوان نیستند) بلکه نیاز به دیده شدن و تقویت دارند. نکته قابل تامل ملیندا در این فصل، تعامل زنان در سطوح مختلف با یکدیگر است که همواره امکان بهتر شدن، الهامبخشی و تغییر را برای هردو سوی ماجرا به همراه خواهد داشت.
تهیه و تدوین: دکتر مهسا تیزچنگ؛ دبیر کارگروه توانمندسازی اندیشکده بانوان
نظر شما :